ღღღ جاده عشق ღღღ
چه خوب است
وقتی که صبح زود
تنها از خواب بلند شوی
و مجبور نباشی به دیگران بگویی ،
که دوستشان داری
وقتی که دیگر
آنها را دوست نداری!
خدا اومدم پیشت واسه گلایه....من شاکی ام خدایا....خدایا تو
این دنیا آدما راحت دل می شکنند....خود خواهن....خودت گفتی
که عشق مقدسه....آره؟پس بشنو حرفامو و قضاوت کن....عاشقش
شدم اما هیچ وقت نفهمید شایدبا خودش فکر کرد هنوز خیلی بچه ام
و عشق مفهومی برام نداره اما خدا سالها گذشت اما خاطر و عشق
اون از من نگذشت....صبوری کردم اما فایده ای نداشت با نگاهم هزار
بار بهش گفتم دوستش دارم اما اون بی انصاف نخواست بدونه...
شاید فهمید و به روی خودش نیاورد شبا از غصه ی از دست دادنش خواب
به چشمام نیومد دعا کردم اما انگار همه چیز دست به دست هم دادن تا
عشق یک طرفه ی منو ازم بگیرن خدایا اینا واسه عاشق بودن کافی نبود؟
اون رفت و پا رو دل من که می دونست دوستش دارم گذاشت رفت و دل به
غریبه ها بست....اون عاشق شد اما عشقش من نبودم همیشه تو حسرت
اینکه یه بار حتی به شوخی بهم بگه.......نه...نه........دیگه تموم شد.
اون رفت.عشقی که ۲ سال فداش بودم خوردم کرد و رفت.فکر منو دلم نبود.
رفت و تنهاترم کرد.قبلا با یادش و امید وصال زنده بودم و زندگی می کردم اما
اون یاد و خاطرش تنها چیزی که ازش داشتم رو ازم گرفت و تنهای تنها منو
به امون خدا رها کرد.من گله ای ندارمخدا عشقش رو واسش حفظ کنه......و
به من هم صبر از دست دادن زندگیمو بده.....دیدی خدا دیدی چقدر
بی رحمن؟...خوش به حالت که همیشه تنهایی و هیچ غصه ای نداری
وای به حال منو دلم....اون شکسته حد اقل تو هواشو داشته باش..........
خیلی سخته........خیلی...........چی بگم شاید....شاید واقعا قسمت نبود....
اسمشو از رو لبام محو کردم تو ام یادشو از دلم بگیر.....هیچ کس نمیتونست تو
رو ازم بگیره اما وقتی خودت رفتی نتونستم کاری کنم چون دوست داشتم....
به زور هم که شده خودتو-یادتو- عشقتو از سر نوشتی که تو خیالم با تو ساخته
بودم پاک می کنم....شاید یه روز برگردی(که می دونم محاله)اما چه جوابی داری
برای یه دنیا غربت و دلتنگی؟چه جوابی داری برای چشمهای بی تاب و گریون؟
چه جوابی داری واسه یه قلب له شده زیر غرور و یه دنیا دلتنگی؟.....دیگه محاله
عاشق بشم.....محاله.....
آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر میشن
آدما رو عشقشون پا میزارن
آدما آدمو تنها میزارن
منو دیگه نمی خوای خوب میدونم
تو کتاب دلت اینو می خونم
یادته اون عشق رسوا یادته
اون همه دیوونگی ها یادته
تو میگفتی که گناه مقدسه
اول و آخر هر عشق هوسه
آدما آی آدمای روزگار
چی میمونه از شما ها یادگار
دیگه از بگو مگو خسته شدم
من از اون قلب درو خسته شدم
نمی خوای بمونی توی این خونه
چشم تو دنبال چشمای اونه
همه حرفای تو یک بهونه س
اون جهنمی که میگن این خونه س
بازدیشب دوباره از کوچه تنگ و تاریک خاطره ها قدم زدم
دوباره یادت اومد تو ذهنمو پیش خودم از اسم تو دم زدم
دوباره یادم اومد اون لحظه های بی کسیم با تو بودم
زیر بارون و ترانه ای از عشق تو سرودم
اما نه قلب تو دریا ست هنوزم به یادم هستی
میدونم تو هم غریبی توی هر کجا که هستی
تو اگه صدامو میشنوی بدون دلم تنگ برات
بدون که هر شب به یاد تو بارونی میشه اون گونه هام
بدون هنوزم دل من طاقت دوریتو نداره
بدون هنوز شاخه های گل تورو به یاد من میارن
تا وجودمو میبینه اشکام و برگای اون میریزه
اشک تو چشمام حلقه بسته چشام تا سحر بیداره
دیگه حتی قاصدک ها از تو پیغامی ندارن
هیچ کی نیست منو بفهمه سر روی شونم بزاره
چه غریبونه نشستم چشم به راهت تک و تنها
چی کنم وقتی که نیستی دنیای من همیشه تنهاست
عشق به شكل پرواز پرنده است
عشق خواب يه آهوي رمنده است
من زائري تشنه زير باران
عشق چشمه آبي اما كشنده است
من ميميرم از اين آب مسموم
اما اون كه مرده از عشق تا قيامت هر لحظه زنده است
من ميميرم از اين آب مسموم
مرگ عاشق عين بودن اوج پرواز يه پرنده است
تو كه معناي عشقي به من معنا بده اي يار
دروغ اين صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا كن اسممو از عمق شب از نقب ديوار
براي زنده بودن دليل آخرينم باش
من آن من بذر فرياد خاك خوب سرزمينم باش
طلوع صادق عصيان من بيداريم باش
عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغازه راه قصه بوده
من راهي شدم نگو كه زوده
اون كسي كه سر سپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهي شدم نگو كه زوده
اما اون كه عاشقونه جوون سپرده هرگز نمرده
عشق گذشتن از مرز وجوده
هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی...
دوباره گریه ام میگیره انگار تو آغوش منی...
روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه...
با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه...
بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم...
اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم...
قول بده وقتی تنها میشم باز هم بیای کنار من...
شبای جمعه که میاد بیای سر مزار من...
دوباره از یاد چشات زمزمه ی نبودنم...
ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم...
خاک سر مزار من نشونی از نبودنت...
دستهای نامردم شهر چرا ازم ربودنت...
به زیر خاکمو هنوز نرفتی از خیال من...
غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من...
دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...
دوباره لحظه ها سپرد منو به باد رفتنم...
دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...
رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم...
ســــــــــــــــــــــــــــــلام
_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██
_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██
_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██
بیا منتظرتم خاکی...
.
.
گفتم: چرا؟
گفت: فقط بیا
اومدم بی هیچ حرفی
گفت:میخوام یادگاری برات بنویسم
گفتم:کجا؟
گفت:رو قلبت.
گفتم:مگه میتونی؟
گفت:سخت نیست آسونه
گفتم:باشه بنویس تا همیشه به یادگار بمونه
یه خنجر برداشت...
گفتم: این چیه؟
گفت:هیسسس..... ساکت شدم
گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی.
خنجر رو برداشت و با تیزی خنجر نوشت: دوستت دارم دیوونه
اون رفته ,خیلی وقته ,کجا؟ نمیدونم.اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده

من همون تنها ترینم که دلم را به عشق تو تا قیامت سپردم
خاکی همون امید بودنی که به امید تو هنوز نمردم
من همون خیلی دیوونم که همیشه عاشقت میمونم
خاکی همون معشوق نابی که روز و شب اسمتو میخونم
من همون خسته ترینم که دیگه طاقت دوریتو ندارم
خاکی همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم
من همون دریای دردم که میخوام دورت بگردم
با تو پیمان وفا می بندم
با تو با عالمی می پیوندم
در خیالت نه نمی گنجد این
عشق شیرین، غمگین، زهرآگین
شاید این عشق نیست
شاید تنهایی ست
که به دل می کوبد
که تو را می جوید
یا که شاید هوس است
که درون قفس است
که پی همنفس است
من نمی دانم چیست؟
شاید سرگرمی ست
یا فقط دلتنگی ست
حس من هرچه که هست
فکر تو در خاطرم هر لحظه هست
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 15 صفحه بعد
Power By:
LoxBlog.Com |