ღღღ جاده عشق ღღღ



حوصله ام برفی ست!

با یک عالمه قندیل دلتنگی,

از گوشه های دلم آویزان!

آهای!

کافی ست ” کمی “ها  کنی که ” آب”شوم!…
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1398برچسب:حوصله …,ساعت 9:0 توسط عرفان رحيم زاده| |



چه زیبا حرف میزنی ؟ تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن

 

 

از زاویه تو … آها دیدم

 

 

از زاویه ی تو چه تنگ است کنارهم نشستن دوضلع من وتو

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:من و تو …,ساعت 8:58 توسط عرفان رحيم زاده| |




گذاشتــم به دارم بکشنــد!

بــی گنــاه بـــودم اما….

حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم…!

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:بی گناه …,ساعت 8:55 توسط عرفان رحيم زاده| |



دلتنگــــی پـیــچـیـــــــــده نـیـســتــــــــ . . . !

یــــکـــــــ دل . . . !

یــکـــــــ آســـــمـــــان . . . !

یــکـــ بــــــغـــــض . . . !

و آرزو هـای تـــرکـــــــ خـــــــورده . . . !

بــه هـمــیـــن ســـــــادگـــــــی

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:دلتنگی …,ساعت 8:53 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

گفته باشم …

 

من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند،

 

سخت است بدانم میبینی و بی خیالی …

 

تویی که روزگاری برایم درمان بودی ..

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:گفته باشم …,ساعت 8:50 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند

 

گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر…

 

گاهی وسط خــــــــــیابان!!!

 

ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند…

 

تمامـــــــــت میکنند

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:خاطـــــــــــرات,ساعت 8:48 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

هیـــسـ

 

 

این بازی عادلانه نیستـــ …..

 

 

این زندگی همه اش  مار بــود

 

 

پلّه هایش کجـــــاستـــ…؟؟؟

 

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:هیـــسـ,ساعت 8:47 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

 

درســت زمانی که ســرت جــای دیگری گــرم است

 

 

دل مـــن همینــــجا یـــــــــخ میـــــزنــد !

 

 

چه فاصــله زیــادی است از سـر تـو تا دل مــن . .

 

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:دل یخ,ساعت 8:45 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

دلت که گیر باشد

 

هر روز

 

دلگیری

 

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:دلگیر,ساعت 8:42 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

شعرهایم را میخوانی…

 

و میگویی روان پریش شده ام !

 

پیچیده است … قبول …

 

اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …

 

تو ساده تر نگاه کن …

نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:شعرهایم …,ساعت 8:39 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥


dc426.4shared.com/img/4FfMf-nu/s3/307602_1979...

 

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:دلت شکست فدات بشم,ساعت 13:33 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

 


دلتنگم!!

بــرای کسـی کـه مدتهـاســت ....

بــی آن کـه باشــد ....

هــر لحـظــه ....

زنــدگــی اش کـــرده ام !

بــدهــکاری بــه مــن....

بــه تــمام "دوســتت دارم" هــایــی که گــفتم ,

و تــو نــشنــیده گــرفتــی ...

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:دلتنگم!!,ساعت 13:29 توسط عرفان رحيم زاده| |


تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!
تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده ...

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:تنهایی ,,,,ساعت 13:17 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

در این بازاره نامردی به دنبال چه میگردی؟

 

نمیابی تو هرگز نشان از عشق و جوانمردی

 

برو بگذر از این بازار.از این مستی و طنازی

اگر چون کوه هم باشی،در این دنیا تو می بازی

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:دراین بازار نامردی,ساعت 13:14 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

اگه کسی رو دوست داشته باشی نمی تونی تو چشماش زل بزنی ...!!
نمی تونی دوریش رو تحمل بکنی ....!!
نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری ...!!
نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری ...!!
برای همین عاشقا دیوونه میشن...!!

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:عاشقا دیوونه میشن,ساعت 13:12 توسط عرفان رحيم زاده| |

 کســــی چهـ  میـــــداند کهـ

 
 امـــــروز چند بار فــــــرو ریختمــ

 از دیدن کســــی کهـ

تنهــــــا لباسشـ  شبیهـ  تــــــــو بود...

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:شکستم,ساعت 13:10 توسط عرفان رحيم زاده| |

همیشه در حالی که...

یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!

یه عالمه اشک توی چشماته!

یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...

باید بگی : خب دیگه... واسه همیشه خدافظ ...!

 

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:همیشه در حالی که,ساعت 13:7 توسط عرفان رحيم زاده| |


عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!

تنهـــــاش که ميـــذآريـــي ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...

بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون

مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ

بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:

خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ...

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:خودمـــم و خـــودتــــ ,,,,ساعت 13:4 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

 

 

موهام تراشیده شدن...ازم خجالت نکشی...

دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی...

 

روزای سختمون گذشت،۲ساله این روزو میخوام...

تو تک تکه ثانیه هام بوی تو میده لحظه هام..

 

چقد شلوغه کوچتون...اون کیه میخنده باهات؟؟!!!۱

چرا اسمتو میگه؟چه نسبتی داره باهات؟؟

 

اون کیه دست دادی باهاش؟حرف منو بهش نزن...

چقد عوض شدی گلم....راستی چقد میاین به هم.....

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:عشق به اين ميگن,ساعت 13:0 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

 

 

 

 

 

 

 

خـوش بـﮧ حـالــَـتــ ••• فـاحــِشـﮧ •••

بـا تـَنـت بـازے مـے ڪـُنـنـב

نـــَــهـ ::::◄ בلــَتــــ

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:فاحــشه,ساعت 12:58 توسط عرفان رحيم زاده| |

  عطــرهای گــرون قیمت رو ول کن و ادم باید بوی اعتماد بده ...

 

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:بــوی آدمیــت,ساعت 12:45 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

گاه دلتنگ می شوم 

دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها

گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم 

و باختن ها را... 

و صدای شکستنها را... 

و وجدانم را محاکمه می کنم؛؛؛ 

من کدامین قلب را شکستم 

و كدامین امید را نا امید کردم 

و کدامین احساس را له کردم 

و کدامین خواهش را نشنیدم و و به کدام دلتنگی خندیدم

که این چنین دلتنــــــــــــــــــــــــــگم .......

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:44 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

امروز دلم واسه داشتنت پَر که نه ، پَر پَر مے زنه
واسه بودنت و بغل کردنت !
اینکه سَرم رو بذارم روے شونه ات و دستات رو فرو کنے لاے موهام
و بگے: مالِ خودمے ... ! ♥
بعد ببینے که چه جورے با همین دو سه حرف تو آروم مے شم
امروز دلم خیلے امنیت تو رو مے خواست ! خیلے ...!

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:27 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

دلــــــ ـ ـ ــ ــــم درد می کند

انگـــــــــار خام بودند خیــــال هایی که

به خوردم دادی.........

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:25 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:23 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

به "سگ" استخون بدی ..

دورت میگرده

واست دم تکون میده !!!

من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!!

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:18 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

کوچه ها را بلد شدم
رنگهای چراغ راهنما
جدول ضرب
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم
اما گاهی میان آدمها گم میشوم
آدم ها را بلد نیستم.!

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:15 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

בر آیـینہ בخـتـرے را בیـבمـــ ...

هـرچـہ میگـفتـمـــ تڪــرار میڪــرב ...

اشــڪـ مـیریـــخت ...

خــــבا شــفایَـــش בهــב ...

בیـــوانہ شــבه بــوב ...

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:10 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم

وقتـــــے از ارتفاعــــات لبانــــــت

به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم

چـــه سقــــوط دلنشینــــے

راستــــے

میدانستــــے پــــــــــــــرواز را تـــو یـــادم دادے

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:9 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

خـدایـا بـه آنـان کـه ادعـایِ عـاشـقـیِ تـو را دارنـد.. 
بـیـامـوز:
کـه بـدتـریـن گــنـاه ....
شـکـسـتـن دلِ آدمــیــان اســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــت.

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:6 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

عادتــــــ ــــ ـ نَکرده ام هَنــــوز...

خیال می کنَــــم

روزی باز می گردی

آرام از پشتــــــ سر می آیی،

مَـــرا کــه به انتهای خیابان خیره شُــده ام

دوباره به نامِ کوچکـــــ ـــ ـ صِــدا می زنی

و عُمـــر تنهــــــایی ام به پایان می رســـ ـــ ـد .

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 10:55 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

دیشب با خدا دعوایم شد ...... با هم قهر کردیم ..... 
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد ......رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد .....
صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت ... نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارانی " می آمد ....

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 10:52 توسط عرفان رحيم زاده| |

 

به سلامتـــــی اونـــــی که

اگه صد دفعه هم ناراحتش کنــی

هر بار میگه این دفعه آخریــــــه که می بخشمت

ولی باز با اخـــم میــاد توی بغلت

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 10:50 توسط عرفان رحيم زاده| |

 با سلام خدمت دوستان و طرفداراي وبلاگم 

ممنون از همتون بخاطر نظرات و بازديد 

مي خواستم واسه يه مدت از پيشتون برم شايد اين مطالب آخرين مطالب تا تير ماه باشه

همتون رو دوست دارم حلالم كنين

نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1387برچسب:,ساعت 13:23 توسط عرفان رحيم زاده| |

تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و...

دقایق برای ساعتها نجوا می کنند....

ساعتها، روزها را به بازی می گیرند و....

روزها ،ماه ها را و ....

ماه ها..... سالها را

واین چنین می شود که ایام می گذرد

ومن روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را

باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و...

می گویم:.

.

.

انگار همین دیروز بود






چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود

انتظــارت را میـکشـــــد چــه شیرین اســـــت

طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
 
" کجایـی نگران شدم "






نوشته شده در 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:16 توسط عرفان رحيم زاده| |

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این
"نمایش"





امشب آرام نشستم...

زل زدم به دیوار...

غرق شدم تو یه سری فکـــر...

شایدم رویـــا نمی دونم ...

تا به خودم اومدم دیدم صورتم خیس شده ....

به همین سادگی !!!



شاید! شعر همین است که من عاشق تو باشم و تو! با هر که می خواهی
 

 

نوشته شده در 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:16 توسط عرفان رحيم زاده| |

این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس !

تــــــــو بنویس ...

از دلتنگی هایتــــــ، از دردهایتــــــ ، از حــــرف هایت ...


از هرچه دلتـــــ می گوید !

بنویس برایـــــــــم...



دوستان شما بنویسید
نوشته شده در 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:16 توسط عرفان رحيم زاده| |

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...


گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...


گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت.








می گویند : شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!



نوشته شده در 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:16 توسط عرفان رحيم زاده| |

ایـن روزهـا،

بـا تـو،

بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،

حـرف دارم…

امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،

دلـم تـنـگ اسـت،

فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…

دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم…




خـسـتـه ام،

کـمـی هـم بـیـشـتـر… فـراتـر از تـصـورت…

سـخـت اسـت بـرایـم تـوصـیـفـش…

تـا بـه حـال نـمـیـدانـم،

دیـده ای درمـانـدگـی و بـی قـراری هـای من را یـا نـه…؟

بـغـض فـرو خـورده در گـلـویـم

بـهـانـه گـیـری هـای دل بـی قـرارم

و یـا…غـم نـهـفـتـه در نـگـاهـم،…

کـه بـه خـدا قـسـم،

هـیـچ یـک از ایـن هـا، دیـدن نـدارد…

باهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم . . .

کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟

!وقتی کســی

جایت آمد …

دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند ….میگویــند :

عاشــقت

هســتند برای همیشه نه ……فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !و این است بازی باهــم بودن..

بیــــا

باید امشب جور دیگر نگریست

جور دیگر گونه ای دیگر گریست

و حالا من به آرامش خواهم رسید

اما بدون تو آرامشی که دیگران آن را به این نام میخوانند

اما من آن را فلاکتی میخوانم و بس

اینجا شادی برای من معنا ندارد

هنوز سردرگمم که آیا تورا فراموش کنم یا نه

آیا به امید روزی بنشینم که تو مرا میبینی یا نه


اینجا فقط تنهایی و غم و انتظار معنا دارد

تاریک است و بی روح

حتی پرنده ای در آن پر نمیزد

حتی صدای خنده ی کودکی شنیده نمی شود

فقط صدای ناله ی من گاه گاه بلند می شود

که تو را می خواند...!
نوشته شده در 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:16 توسط عرفان رحيم زاده| |

نگران دلتنگی هایم نباش

اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود

و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد

اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم نمی ریزد

و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد

پس

بیا و کنارم بنشین
بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی
نوشته شده در 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:16 توسط عرفان رحيم زاده| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد


Power By: LoxBlog.Com